ماهان عشق بابا و مامانماهان عشق بابا و مامان، تا این لحظه: 12 سال و 4 ماه و 27 روز سن داره

ماهان نفسی

ماهان وعکساش

عزیزم دورت بگردم اینجا صبح ساعت9که ما تو ویلای عمو فرهنگ دوست باباجون بودیم که قرار بود بابا بره سرکار من وشما کنار عمو ونامزد خوشگلش بمونیم تا بابا بره کاراشو کنه وبا خاله فاطمه بیاد که ساعت 9 زنگ زد وخر فوت اقا جونو داد که بلند شدیم راه بیفتیم با عمو فرهنگ که یهو دیدم اوف چقدر برف امده اینم یبار منو بابا مشغول حرف زدن تو ماشین بودیم که یهو دیدم شما صدایی ازتون در نمیاد دیدم عزیزدلم ایستاده عقب ماشین سرتونو گذاشتی روی تاقچه وخوابتون برده وحشتناک عاشق ماشینی وهر جا بری چشمت بخوره میخوای که لنگشو داشته باشی هر چی هم بخرم رات مهمون 2روزه دیگه رفته تو سطل اشغالی اینم رفته بودم خرید که شما انقدر گریه کردی...
13 بهمن 1392

همسرم بهت تسلیت میگم

روی یک تخت چوبی، بد حال، چشمهایی که گودتر می شد اشکهایی که حلقه می بستند، قرصهایی که بی اثر می شد صبح یک روز سرد زمستانی، آخرین سرفه در فضا پیچید آخرین برگ از درخت افتاد، پدر آماده سفر می شد شب آخر چه صمیمانه نگاهی کردی من صمیمانه دلم سوخت و تو آهی کردی چه شبها تا سپیده درد کشیدی ندای یا علی، یا رب کشیدی بخواب آرام، پدر جان در مزارت که پایان شد تمام دردهایت پنهان به خاک گشت چو قد رسای تو غمگین مباش، در دل ما هست جای تو از مرگ ناگهانیت ای نازنین پدر بیگانه سوخت تا چه رسد آشنای تو همسر عزیزم محمدم زندگی من به خاطر از دست دادن پدری که تاج سرت بود همه ی زندگیت بود تمام وابستگیات بود رو بهت تسلیت میگم اینو بد...
24 دی 1392

عکس تولدت پسرم

پسرم تاج سرم تولدت مبارک گل من عروسکم تولدت مبارک عزیزم تولد 2سالگیت مبارک   عزیزم به مناسبت 2 سالگیت که به هیچ کس نگفتیم تولدته دوتا مهمونی خودمونی بین عمو وخاله هات گرفتیم اینجا هم خونه عزیزه که برات یه کیک کوچول گرفتن وشما تولد 2سالگی رو کنارشون فوت کردی دستشون درد نکنه نخندید نذاشت لباساش عوض کنم از ذوق کیک همون لباس تو خونگی تنشه اینم مهمونی تولدت خونه مامانی(خونه مامان بابا) اینجا هم مگه میذاشتی عکس بگیرم ببین تو اشپزخونه گیرت انداختم کنار ریحانه ومحمد امین وسارا دختر عمو وپسر عموت عکس گرفتم ازت ولی خوب این دختر عموت سارا اصلا اجازه نمیداد که شما تنهایی کنار کیک باشی میگفت تولد منه خوب چون ب...
24 دی 1392

بدون عنوان

عزیزم شاه پسرم 25ماهگیت مبارک باورم نمیشه که داری روز به روز بزرگتر میشی ورای خودت یه مرد کوچک خدارو روزی100بارشکر میکنم که توشدی نعمت بزرگ خونمون چراغ و روشنایی دلمون عشقم به وجودت می بالمونمیدونی که چقدر ذوق میکنم میام مطالبتو اینجا برات میزارم خیلی عشق میکنم وقتی نگاه میکنم به روزهای قبل ویاد خاطرات قشنگت   مردکوچولوی من دیگه ماشالله حرف زدنت داره بهتر میشه مثلا: بابا بده .بخور-پاشو-بریم-ماشیش(ماشین)خاله-دایی-اقاجون-شیر-کیک-ماست-کره-نوشابه-بخواب-عکس-عینک-پارک-الو-سلام-خوبی-مامانی-عزیز-خداحافظ-برق-وخیلی کلمات دیگه راستی اسم من وبابا رو هم وقتی به کمک احتباج داری به اسم صدامون میزنی ماشالله اگه 1...
10 دی 1392

وای 2سال گذشت

سلام پسرکم تعجب نکن منم مامانی امدم اره امدم بنویسم منو ببخش انقدر دیر به دیر میام تو وبلاگت به خدا دیگه دلو دماغ هیچی رو نداریم اخه دوستندارم اول نوشته هام بخوام از غمو و مشکلات بگم دوستدارم بگم پسرم مبارکه تولدت مبارکه عشق مامان باورم نمیشه که 2 سال گذشت دوسال از باتو بودن گذشت وای چقدر زود گذشت ولی خوش گذشت امیدوارم 120 ساله شی نه اصلا 240 ساله شی عزیزم نمیدونی چه جیگری شد هزار ماشالله مثلا حرف زدنت خوردنی خوردنی شدی 100 دفعه هم صدات کنم جان میگی-وقتی میگیم این کارو کن چشم میگی-هر جا میریم سلام میدی-فوق العاده باهوشی-عاشق حمامی -عاشق ماشینی هر جا میریم میگی برام ماشین بخرید-عاشق شهر بازی هستی دوستداری ...
7 دی 1392

کلی حرف

عشق من همه ی زندگی من همه وجودم تمام زندگیم امدم امدم با کلی حرف اگه از یادم نره برات بنویسم نمیدونم از کجا شروع کنم اول از همه از اخلاقات میگم اینکه جدیدا خیلی بهونه گیر شدی واگه چیزی رو بخوای بهت ندیدم جبغ میزنی وگریه میکنی ولی خوب من کوتاه نمیام چیزی ر که نخوام بهت نمیدم تو هم دقیقا بعد از کمی گریه این شکلی میشی وای عاشق خوابیدنتم من یا بابایی که کنارت دراز میکشیم دستتو میندازی گردنمون وراحت میخوابی دیگه شبا خیلی کم پیش میاد که شیر پاستوریزه هم بخوری گاهی یک سره تا خود صبح ساعت 10 خوابی بیدارم نمیشی ولی انقدر خوشگل میخوابی هر کی میبینه حسادت میکنه مخصوصا با من مثل گنجشک سرتو میبری زیر بقل من وخودتو جمع میکنی تو بقلم وهمش ب...
13 آبان 1392

22و23 ماهگیت مبارک

پسر خوشگل مامان من شرمنده ام که تولد 22 ماهگیت و23 ماهگیتو همزمان برات پست گذاشتم اخه اصلا از دست شما نمیتونم لب تاب روشن کنم میای میشینی پاش ویدنده بازی در میاری که من میخوام نانای ببینم یعنی فیلم های توی لب تابو باید موقعه ای بیام که شما خوابی والا جونم برات بگه به خدا تو ان مدت انقدر مهمونی وتولد دعوت شدیم که دیگه همیشه مثل جنازه بعد از مهمونی تا 3 روز میفتادم به خاطر همین دیگه تنبل شدم روم سیاه منو ببخش   حالا بریم سراغ تولد                    تولد تولد تولدت مبارک مبارک مبارک تولدت مبارک عزیز دلم و ماهدونگیت...
10 آبان 1392

فقط عکس

اینجا تو راه تبریزیم ساعت حدود 10 شبه که شما تب لت بابا رو گذاشتی رو پات وفیلم اوردی داری نگاه میکنی اینجا تو حیاط عموی بابا نشستیم تا نهار بخوریم اینجا عمو برات گوجه سبز چیده داری میزنی به بدن اینم دیواری که بین خونه اقاجون وعمو هستش تو گهگداری از این دیوار ردو بدل میشدی اینجا هم داری از اب چاهی که تو حیاط داشتن حیاطو میشوری زورتم نمیرسه   بیا بیا ادامه مطلب اینجا هم مشغول خوردن هلویی اینا هم که کنارت نشستن از سمت راست محمد امین نوه عمو ماهان شاه پسرمون اوختای پسر همسایه عمو اصلا انجا دمپایی برای شما تعریف نشده بود اینجا هم رفتیم سفره خانه پسر عموی بابا شما همش از ی...
31 شهريور 1392
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به ماهان نفسی می باشد