وای 2سال گذشت
سلام پسرکم
تعجب نکن منم مامانی امدم اره امدم بنویسم منو ببخش انقدر دیر به دیر میام تو
وبلاگت به خدا دیگه دلو دماغ هیچی رو نداریم
اخه دوستندارم اول نوشته هام بخوام از غمو و مشکلات بگم دوستدارم بگم پسرم مبارکه تولدت مبارکه
عشق مامان باورم نمیشه که 2 سال گذشت دوسال از باتو بودن گذشت وای چقدر زود گذشت ولی خوش گذشت امیدوارم 120 ساله شی نه اصلا 240 ساله شی
عزیزم نمیدونی چه جیگری شد هزار ماشالله مثلا حرف زدنت خوردنی خوردنی شدی
100 دفعه هم صدات کنم جان میگی-وقتی میگیم این کارو کن چشم میگی-هر جا میریم سلام میدی-فوق العاده باهوشی-عاشق حمامی -عاشق ماشینی هر جا میریم میگی برام ماشین بخرید-عاشق شهر بازی هستی دوستداری همش وسایل انجارو سوار بشی-دیگه حرف زدنت داره خوب میشه ولی کامل دیگه حالی میکنه همه عاشقتن خیلی مهربونی خیلی دوستداشتنی شدی
در مورد تولدم بگم امسال برات گوسفند عقیق کردیم وبرات دوتا مهمونی برای 2 تا خانواده پدری وخودم گرفتیم به خاطر همین تولد خودمونی گرفتیم اخه دوستنداشیم به مهمونا بگیم گوسفند رو برای تولدت عقیق کردیم که بخوان به زحمت بیفتن وبرات کادو بیارن ولی در کل خیلی خوب بود شما هم کیف کرده بودی دوبار شمع فوت کردی از اون روز هر جا میریم شیرینی فرشی سریع میری سراغ شمع میگی کیک هم بگیریم خیلی خوش به حالت شده
ولی تو این مدت خیلی حال وهوای خوبی نداریم اخه اقا جون بابای بابا محمد حالش خیلی بد شد بیمارستان بستری قسمت ای سی یو خیلی دلم براش میسوزه کلی براش گریه میکنیم چون اصلا هوشیاری نداره توروخدا هر کسی خواننده است برای شفاش دعا کنه التماس دعا داریم
ماهان تو عاشق اقاجونی با اینکه اقا جون الزایمری اصلا گاهی تورو نمیشناخت ولی تو همیشه وقتی میرفتیم خونه اقاجونینا میپریدی بقلش وبوسش میکردی الان همش دعا دعا میکنم دوباره اونروزا بیاد اقا جون خونه باشه وتو بدویی بقلش خیلی دلم میخاد
اینو نوشتم که بدونی خیلی دوستدارم ومیخام بیام وبلاگتو به روز کنم الانم باید برم ایندفعه که بیایم با کلی عکس میام قول میدم