ماهان وویروس
سلام پسر نازم سلام جیگر مامان سلام بیحاله مامان
عزیزم ببخشید که خیلی دیر امدم برای به روز رسانی وبلاگت ولی خوب چیکار کنم خیلی بعد مریض شدی ومنو درگیر خودت کردی الهی دردت به جون مامان بیفته نبینم اینجوری مریض باشی
عشقم هفته پیش روز دوم رمضان تصمیم گرفتم به خانواده بابایی افطار بدم همرو دعوت کردم چون خونمون کوچیک بود همرو خانه مامانی دعوتشون کردم هر کاری کردم مامان خودم یعنی عزیز شمل قبول نمیکرد که اوناهم باشن میگفت مارو یه موقعه دیگه دعوت کن تا اینکه شب قبل مهمونی داشتم ژله ودسر اماده میکردم یهو وقتی به شما که خواب بودی سر زدم دیدم بله حسابی تب کردید فکر کردم برای دندونتونهووقتی لثه هاتونو چک کردم دیدم نه نه ورمی نه سفیدی لثه ای اصلا نیست گفتم نکنه به خاطر کم کردن شیرتونه اخه داشتم 2 روز شمارو فقط موقعه خواب شیرتون میدادم گفتم هم غذا خورتر میشید هم از شیر اروم اروم گرفته میشید اخه خیلی راحت شمارو از پوشک گرفتم گفتم شاید از شیر هم بگیرمتون خلاصه تبتون قطع بشو نبود تا اینکه طوری شده بود که انرژی منفی که بهم دست داده بود همه کارهای مهمونی رو خراب میکرد ژله هام درست از اب در نمیومد منم که حساس دوباره از اول درست میکردم دیگه وقتی داشتم برای افطار اش درست میکردم چون اولین بارم بود عزیز وقتی متوج شد شما حالتون خوب نیست ومنم کلافه ام گفت میام یه سری به اشت میزنم میرم نکنه خرابش کنی وقتی امد دیگه بابا نذاشت بره زنگ زد به اقاجون گفت شما هم بیایید افطار خونه ما هستید اولش خاله ودایی یکم لج کردن گفتن نه ولی وقتی بابا یه داد بلند کشید گفت که اگه نیایید دیگه منم خونتون نمیام همشون راضی شدن بیان
خلاصه جونم برات بگه شب مهمونیمون به خوبی تموم شد ولی تب شما بیشتر شد طوری که یهو کف دستاتون شروع کرد دون دون شدن همه گفتن ابله مرغونه دیگه من همش شمارو چک میکردم وبا استامینوفن تبتونو پایین نگه میداشتم تا صبح که جمعه بود چون دکتر شما فقط روزهای جمعه نیست مجبور شدم ببریمت بیمارستان لاله میگفتن دکترهای خوبی دارن وقتی با بابا جون بردیمت گفت نه ابله نیست یه ویروسه همین فقطم بهتون دارو استامینوفن ودیفن هیدرامین داد خیلی شاکی بودم نه راهنمایی کنه برای غذا خوردنتون نه چیزی گفتم هیچی حالیش نیست صبح میبرمت پیش دکتر خودت صبح که پاشدم دیدم وای تمام کف دستات وپاهات وزبونت پر شده از دونه هایی تاولی شکل اخه فدات بشه مامان شبش به خاطر اینکه نمیتونستی شیرمم بخوری زار زار گریه میکردی وقتی صبح لثه دهنتو دیدم دلم برات کباب شد طوری بود وقتی میخوابیدی برات گریه میکردم وقتی بردمت پیش دکترت مطمئن بودم میگه ابله است تا شمارو معاینه کردن گفتن نه ابله نیست این یه ویروسه که فقط با تب شدید شروع میشه وبا دون دون شدن فقط فقط پا کف دست وزبان وحلق پایان پیدا میکنه منو میگی خیلی ناراحت شدم گفتم بیچاره بچم انقدر زجر کشید اخرم ابله نشد که راحت بشه دکترت خیلی ماهه انقدر قشنگ برات دمنوش تجویز کرد که با خوردنشون کلی تغییر کردی ولی هنوز تاولهای دستت وپاهات همنجورین یکم بهتر شدن ولی دهنت خوب شده ولی فقط دکترت ناراحت بود که وزن کم کرده بودی برات ازمایش نوشت گفتم دکتر به خاطر همین دوروز مریض بودنش لب به هیچی نزد به خاطر اینم ممکنه باشه ولی برای اطمینان بیشتر برات ازمایش خون نوشت حالا قرار جمعه با بابا جون ببریمت ازمایش بدی انشالله که چیزی نیست ولی خیلی نگرانتم
دیگه برات بگم عاشق تاب بازی شدی یه روز درمیان پارک میبرمت خیلی بهت خوش میگذره همیشه تو پارک ازم میخوای برات بلال بخرم نمیدونی با چه ذوقی بلال میخوری
عاشق بازی فوتبالی دوستداری با بچه ها فوتبال بازی کنی
از حرف زدنتم که اصلا خبری نیست هر چقدر باهات کار میکنم انگار نه انگار
عشقم دیگه راحت خودت میای بهم نشون میدی که دستشویی داری میبرمت دستشویی فقط نمیدونم چرا میترسی بشینی سرپا دستشویی میکنی ولی دوستداری خودت خودتو بشوری ای جونمممممممم
دیوانه وار بستنی دوستداری یه روز تو یخچال نباشه میزنی زیر گریه منم مجبور همیشه برات بگیرم از نوع شیریش
خانه رو حسابی ویران میکنی ولی وقتی میخوام جمع کنم پابه ام کار میکنی دوستدارم هورارتاااااااااااااااا
دیگه میترسم الان بیدار بشی نتونم عکساتو بزارم بریم فعلا سراغ عکسا وقت شد دوباره مطلب میزارم
بقیه ادامه مطلبهههههههههههههههههههههههه
پسرم مستقل شده خودش از پله های سر سره میره بالا سر میخوره ومیاد
اینجا هم شبی که خوابیدی تب کردی داری تو قابلمه ای که میخوام فردا اش بار بزارم بستنی میخوری واعدا در میاری
راستی اینجا بستنی نداشتی بخوری یدونه لواشکی بود که برای من بود گیر دادی بستنی میخوای منم گفتم شاید اینو بدم چون ترشه نخوری ولی نگاه با چه ولعی میخوری
راستی نمیدونم چرا صبحها به سختی از خواب بیدار میشی طوری که گریه میکنی اخه من میبینم ساعت شده 12 وشما بیدار نشدی بیدارت میکنم لجت در میاد چند وقت پیشم منو بابایی بیدار شدیم دیدم نه بابا شما بیدار بشو نیستی باباجون امد بیدارت کنه ولی ببین چه شکلی خوابیدی دلت نمیاد از رختخواب جدا بشی