ماهان عشق بابا و مامانماهان عشق بابا و مامان، تا این لحظه: 12 سال و 4 ماه و 27 روز سن داره

ماهان نفسی

ماهان وروزهای پایانی 19 ماهگیش

1392/5/5 16:54
نویسنده : مامانی
3,374 بازدید
اشتراک گذاری

سلام پسر قشنگم سلام جون مامانی

امدم با کلی عکس ویه عالمه حرف خدا کنه بیدار نشی تا تمومش کنم

الان خوابی ومنم از موقعیت استفاده کردم وامدم برای به روز رسانی کردن خاطرات قشنگت

عزیزم نمیدونم از کجا شروع کنم اول از همه از بدخولقیات میگم تا اخرش به خوشی تموم بشه

نمیدونم چرا از حمام واب بازی تو وان یا استخر وحشت داری حموم بردنت مکافات شده نی نی که بودی عاشق اب بودی ولی الان با هزار تا اعدا واطفار میای حمام بیچاره بابا جون استخرتو پرازاب گرم میکنه تا تو حیاط مامانینا بازی کنی ولی اصلا تمایل نشون نمیدی واین یه حالگیریانگار نهنگ دنبالت کرده

از پوشک گرفتنم که به خوبی تموم شده بود ولی از دیروز دوبار نگفتی وخونه جیش کردی کلی دعوات کردم ولی خوبیش اینه اصلا روی فرش دستشویی نمیکنی اگه نگی هم میری یه جای خشک مثل گوشه ای از اتاق که پارکته جیشتو میکن بعد میای برای من جیش ای وای ای وای میکنی منو حسابی عصبی میکنیکلافه نمیدونم چرا اینطوری کردی مامانی میگه به خاطر اینکه چند بار تو ماه رمضان که افطار دعوت بودیم ومن از روی اینکه شما خونه میزبان رویه موقعه نجس نکنی ومنو تو خجالت نزاری پوشکت کردم شاید به خاطر همین یکم گیج شدی ولی دیگه قول میدم پوشکت نکنم تو هم جیشتو بگو باشه افرین پسرم

هر چیزی رو که بخوای ندیم با گریه وجیغ کاری میکنی ما تسلیم شیم از ما گفتن فقط من اخه بابات اصلا به گریت نگاه نمیکنه وهمیشه سر اینکه چرا توجه نداره باهم مشکل داریم من اصلا نمیتونم ببینم مثلا برای یه کنترل یا یه چیز کوچیک گریه کنی وهمیشه تسلیمت میشم وبابا ناراحت میشه که چرا تو اینجوری میکنی به من میگ کوتاه امدن تو در مقابل گریه ماهان اونو بد بار میاری نمیدونم چیکار کنم

از اسباب بازیات که فقط جسداش مونده برات کلی ماشیناتو شکوندی ودیگه من اسباب بازی جدیدی بهت نمیدم چون میدونم فقط چند ساعت مهمون بعدن میره قاطی شکسته ها

هر چی برات سی دی اموزشی میزارم ولی تو اصلا دوستنداری حرفی بزنی خوب نگاهش میکنی ولی اصلا صحبت نه نمیکنی چرا اخه من خیلی دوستدارم حرف بزنی

کلماتی که تا حالا گفتی فقط بابا-ماما(مامان)عسیز(عزیز)مسی(مرسی)اب(آب)دای(دایی)نه (نه)

ووقتی میگم ماهان جی میخای بدم بخوری زبونتو در میاری وتند تند دور دهنت میکشه که یعنی بستنی چون نمیتونی تلفظش کنی

یا میگم ماهان ابو با باطری سر بکش که خیلی خوشم میاد از حرکتت سریع میگی نه واشاره میکنی به لیوان که فقط توی لیوان اب میخوری

عاشق لواشکی فقط اونم خونگی بهت میدم

عاشق میوه ای عاشق اب میوه ای عاشق گوشتی عاشق شکلات کاکائو هستی عاشق ودیونه بلالی

عاشق پارک رفتنی که تو برنامه هررزوم که دیگه جاشو حفظ کرده عاشق تاپ بازی کردنی سرسره اونم به مدلهای مختلف لم میدی یه طرفه سر میخوری یا میخوابی یا دمر میشی روش کلا عجیب وغریب وکلا خسته نمیشی از پارک ولی به محض رفتن میگم مامان با پارک بای بای کنی بای بای میکنی وراهی خونه میشی

ووقتی میبرمت دستشویی خودت دوستداری خودتو اب بکشی اول کمرتو بعد پاهاتو حتی پاهاتو بلند میکنی زیر پاهاتو اب میکشی بعد صورتتو بعد مثلا ادم بزرگا انگشت سبابتو میکشی رو دندونات وتف میکنی بیرون وشیر اب میبندی ومپری بقلم میترسی لبز بخوری

 

عاشق رانندگی هستی ولی دیگه یاد گرفتی که روی صندلی خودت پشت جای شماست فقط اگه بابا پشت رل باشه بقلش میشینی وفرمون میچرخونی تازه تا میگم شیشه رو پاک کن برف پاکون میزنی جاشو چشم بسته میدونی کجاست میگم بوق بزن میدونی کجای فرمونو باید فشار بدی کلی با هوشی عسیسم

وقتی ازت تک تک اعضای بدنتو میپرسم درست ودقیق نشونم میدی مثلا میگم دستات کو دستاتو میبری بالا چشات کو تند تند پلک میزنی گوشت کو گوشتو پاک میکنی پاهات کو پاتو میاری بالا زبونت کو درش میاری بیرون موهات کو موهاتو میگیری لای انگشتات دندونات کو لبخند بزرگ میزنی دندونات معلوم بشه

 

تمام وسایل اشپزخانه رو تک تک میشناسی اگه تو اتاق خواب بهت لباس چرک بدم بگم ماهان ببر بنداز لباسشویی قشنگ میری در لباسشویی رو باز میکنی لباسارو میندازی توش

از سفره پهن کردن که دیگه نگو تا میگم مامان سفره رو پهن کن غذاتو بیارم اول زیر انداز میاری پهن میکنی بعد صفره بعد تکتک لوازم اگه یه موقعه اب یادم بره سریع بلند میشی میری سر یخچال وبهم تند تند میگی اب اب

از حیوان وپرنده اصلا ترس نداری گربه های محوطمون از دستت فرارین

 

وقتی جایی هستیم میگم مامان خداحافظی کن اگه کسی باشه حتما باهاش دست میدی وبای بای میکنی

وای لب تاب من وتبلت بابا از دستت اسی شدن ولکنشون نیستی

بریم سراغ عکسات

 

فقط اب بازی رو اینجوری دوستداری

 

همیشه لم میدی به شتی که یه گوشه ای از هونه گذاشتم لبتابم رو پات فیلم هاشو تماشا میکنی

بقیه ادمه مطلب

اینجا افطار خونه عمو حسین بودیم با سارا دختر عمو مهدی بازی میکنی تو اتاق زن عمو


اینجا بردمت پارک اخه هر دفعه میریم پارک گیر میدی از اون اقاهه که بساط داره انجا یه چیزی بخرم اون روزم این تنیس کوچولو رو خریدم داشتی با یه دختر خانوم بازی میکردی

 

اینجا هم جارو برداشتی داری جلو در خونه رو جارو میکنی تازه گردوخاکم رفته گلود سرفه میکردی

الهی مامان فدات بشه چند وقت پیشم یهو ماشین اسباب بازیت دستت بود خیلی کوچیکه ولی خارجی واستیله دیدم داری گریه میکنی امدم سراغت فکر کردم سرت خورده جایی ولی دیدم اوه اوه از پات داره خون میره فهمیدم ماشینت محکم از دستت خورده رو شصت پات کلی گریه کردی تا بوسش کردم ساکت شدی اخه همیشه فکر میکنی با بوس من وبابایی همه ی درست میشه سریع ساکت میشی پات تا چند وقت سیاه بود ولی امروز خواستم ناخوناتو بگیرم دیدم اخی ناخونت بلند شده میخواد بیفته خیلی ناراحت شدم مامان برات بمیره پسرم

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (14)

محراب و مليكا
6 مرداد 92 11:41
خاله قربونش بشه دوست عزیز مليكا در جشنواره نی نی وبلاگ شرکت کرده خوشحال می شم به وب دخترم بیاین ( آرشيو مطالب ) و لطف و مهربونی خودتونو از ما دریغ نکنید. كد 576 رو به 20008080200 پيامك كنيد . اگه قبلا از شماره خودتون راي دادين لطف كنيد از يه شماره ديگه برا دخترم بفرستيد . امروز كه نتايج رو ديدم رتبم خيلي پايين بود حقيقتش دلم خيلي شكسته . لطف كنيد به دخترم راي بدين و اگه ميشه به دوستان و آشناهاتون هم بگين به دخترم راي بدن كد 576 . ممنون كه دلم رو نشكستين http://mehrabmanezendege.niniweblog.com/
مریم مامان عسل
6 مرداد 92 12:19
عزیززممممممم ماهان جونم چگده شما ناقلا شدی خالههههههه
اول از همه بگم که عکس اخری ناخن پات خیلی تاراحتم کرد!

آخه چرا حموم دوست نداره زهرا جون؟ قبلا که دوست داشت. حتما از یه چیزی ترسیده مثلا شامپو رفته تو چشمش یا آب داغ بوده.

چه زود از پوشک گرفتیش. آفرین!
ولی چون زود اقدام کردی امکانش هست که بعضی وقتا یادش بره و رو فرش جیش کنه. دعواش نکن ولی بهش بفهمون که نباید رو زمین جیش کنه فقط تو توالت.

ای جونممممممممم چقدر اون تی شرت و شروت زده بهش میاد.
هزار ماشالله.
یه عالمه دوستتون دارم


سلام خاله جونم فکر کردم دیگه منو دوستنداری اخه خیلی دیربه دیر بهم سر میزنی
نیلوفر
6 مرداد 92 15:42
سلام
وای وای وای این گل پسری انقده وروجکه و ما نمیدونستیم،مامانی چقده خوشم میاد که میگید تو کارای خونه کمک میکنه،اصلا میخوام درسته قورتش بدم،با دیدن عکس آخر خیلی حالم گرفته شد،ماهان جونی ایشالا همیشه به دور از خطر باشی



من فدای خاله مهربونم بشم
مریم مامان عسل
7 مرداد 92 6:23
ماهانی؟
داشتیم خاله جون؟؟!
من عاشقتم گل پسررررررر
راستش همه دوستان وبلاگی که قبلا همیشه بهشون سر میزدم همین گله رو ازم دارن.
نمیدونم چرا انقدر کار دارم این روزا!
همه پستاتو با عشق و قربون صدقه میخونم زهرا جون فقط گاهی فرصت نمیشه و بدون کامنت مجبور میشم صفحه رو ببندم.
همیشه به یادتونم.
بووووووووووووووووس


خاله جون من فدات بشم به دل نگیر توروخدا
مریم مامان عسل
8 مرداد 92 7:54
سلام زهرا جونم مرسی از کامنتات.
عزیزم برای اینکه بچه به بازی با اسباب بازی علاقمند بشه نباید اولش اسباب بازی تازه رو بذاری جلوش و بری پی کارت که اون خودش بازی کنه. چون بلد نیست. یکم انداز و براندازش میکنه وبعد خسته میشه ولش میکنه. باید بشینی جلوش بگی عزیزم بیا مامان برات قطار درست کنه بریم سفر باهاش. یا بیا با هم یه خونه بسازیم که عروسکات بیان توش. یا یه آدم آهنی درست کنیم...
قول میدم با علاقه میاد میشینه به تماشای کارت. بعد خودش دوست داره با لگو ها شکل بسازه و اونا رو ازت میگیره. تو هم باید تشویقش کنی و بگی واااای چه خوشگل شد. آفرین عزیزم.
هر روز دو یا سه تا اسباب بازی جدید بذار دم دستش که براش تازگی داشته باشه. بعد به همین روشی که گفتم به بازی علاقمندش کن.
هرچی اسباب بازی داره نریز جلوش که با هیچکدومشون بازی نمیکنه.



خاله ممنون پیشنهادتو عملی کردم واقعا بیشتر تمایل به بازی نشون داد دوستدارم هورتا:
مامان ایدین
9 مرداد 92 17:44
خاله قربونت بره که پات مثل پای آیدین من اوف شده.فدای پاهای کوشولوتمیگم این پسرا مثل همن آیدین منم زیاد از حموم خوشش نمیاد با هزار کلک میبریمش حموم


چه عجب اینورا
خدا کنه ترسشون بریزه
مامان بردیا
9 مرداد 92 18:17
ماشالا به اين شيطون بلاي شما.چقد ناز و خوردني شده.قربونش برم من


خدا نکنه خاله جون
مامان ترنم کوچولو
12 مرداد 92 12:32
ای جونم عزیزک خاله چقده شما ماشالله آقا و خوردنی شدی
قربونت برم که تو خونه کمک مامانی میکنی عسیسم. آی که خدا من چگده این پسرک ملوس رو دوس دارم
عزیزم الان پات خوب شده خاله جون ؟
چه خوب که خدارو شکر خوب میخوره.
آفرین از پوشک بای بای کردی.منم میخواستم اقدام کنم ولی دیدم تاکید میشه بعد 2 سالگی که فعلا دست نگه داشتم.زودتر از اون میگن احتمال بازگشت بیشتره.
عزییییییییییییییییییز دیم با مریم موافقم شاید از چیزی ترسیده. ترنمم الان با شستن سرش مشک داره که احتمال میدم مامانم حموم کردنی کلا سرشو زیر آببرده برا همین آخه من با احتیاط و کم کم آب میریختم رو سرش.
ایشالله ترسش زودی بریزه و کلی با آب بازی کیف کنه.
من و ترنم دوستتون داریم مامان زهرا و مامان گل.تقدیم شما


عزیزم من و ماهان هم تو وهم ترنم جونو صمیمانه دوستونداریم اره راست میگی زیر 2 سال پوشک گرفتن اشتباه الان 2 روز ماهان دوباره جیششو نمیگه یهو جیش میکنه ولی خوب من خودم تند تند سرپاش میگیرم
خاله دعا کن ترسش بریزه واقعا خیلی اذیت میشه
میرزا کوچک خان
14 مرداد 92 12:12
عزیزم... .... چه عشقی شده جیگر خاله...


ممنون خاله مثل پسر شما
زهرا
14 مرداد 92 14:08
سلام مامان مهربون ماشالله چه پسر نازی دارید خدا براتون نگه داره
توروخدا آب بازی رو یادشون ندید به وب هر نینی که سر میزنم میبینم تو این تابستون و این همه بی آبی بازم از آب بازی نینی ها نوشتن
آب بازی فقط تو استخر !!!!!!
اگرم شرایطش رو ندارید تو حموم یک وان کوچیک رو پر کنید و بذارید اونجا با اسباب بازی هاش بازی کنه
وظیفم بود که بگم
بوسسسسسسسسس برای ماهان جیگری

الهی فدات خاله جونش اخه مگه اصلا دوستداره اب بازی رو که یادش ندم من میخوام با اب بازی حمام رفتن رو دوستداشته باشه که نداره خیالت راحت
فاطمه (مامان آیلین)
15 مرداد 92 9:41
وااای قربونت بشم من ...خوششششششگل خاله


خدا نکنه خاله جونمممممممممممم
مامان بردیا
15 مرداد 92 11:33
چه جالب.این بچه ها عاشق لب تابن..بردیا هم یه عکس دقیقا شبیه این عکس ماهان جون داره.خییییییییییییییلی نازی خاله


دقیقا پسرا اکثرا کارشون عین همه اخه
مامان آریا
17 مرداد 92 16:15
_____ (¯ `•?.•´¯) _____ (_.•´/|\`•._) _______ (_.:._)__(¯`:´¯) __(¯`:´¯)__¶__(¯ `•.?.•´¯) (¯ `•?.•´¯)¶__(_.•´/|\`•._) (_.•´/|\`•._)¶____(_.:._)_¶ __(_.:._)__ ¶_______¶__¶¶ ____¶_____¶______¶__¶¶ ¶¶ _____¶__(¯`:´¯)__¶_¶¶¶¶ ¶¶¶¶ ______(¯ `.?.•´¯)_¶¶¶¶¶ ¶¶¶¶¶ ______(_.•´/|\`•._)¶¶¶¶¶¶ ¶¶¶¶¶¶ _______¶(_.:._)_¶¶¶¶¶¶¶ ¶¶¶¶¶¶¶ ¶_______¶__¶__¶¶¶¶¶¶¶ ¶¶¶¶¶¶¶ ¶¶¶______¶_¶_¶¶¶¶(¯`:´¯)¶¶¶¶¶ ¶¶¶¶¶(¯`:´¯)¶ _¶(¯ `•?.•´¯)¶¶¶ ¶¶¶(¯ `.?.•´¯ )¶ (_.•´/|\`•._)¶ ¶¶¶(_.•´/|\`•._) ¶¶ (_.:._)¶¶ ¶¶¶¶¶¶(_.:._)¶¶¶_ ¶¶¶¶ ¶¶¶ __¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶(¯`:´¯) ¶¶ ¶¶¶ ______¶¶¶¶¶(¯ `•.?.•´¯)¶¶ ¶¶¶ ____¶¶¶¶ ¶¶ (_.•´/|\`•._)¶¶¶ ¶¶¶ ___¶¶¶¶ ¶¶¶¶ ¶ (_.:._)¶__¶¶¶ ¶¶ ___¶¶¶ ¶¶¶¶¶¶_¶¶¶ ¶¶¶___¶¶ ¶¶ _¶¶¶¶ ¶¶¶¶___¶¶¶ ¶¶¶¶____¶¶¶ ¶¶¶¶¶¶¶¶____ ¶¶¶ ¶¶¶¶_____¶ -_____--------_¶¶¶¶¶¶¶¶¶ -----_____---_¶¶¶¶¶¶¶¶¶ ----____-----_¶¶¶¶¶¶¶¶¶ ___|___|___|_____|___|___|___|___ __|___|___|____|___|___|____|__|__ ___|___|___|____|___|___|_|__|___|_ __|___|___|____|___|___|___|___|__ عیدتون مبارک
ابراهیم رزمی شاعر تبریزی
21 بهمن 92 19:18
سابت خوبی داری خدا برای پدر و مادرت نگهدارد بشکرانه این همه زیبایی و شیطنت شعری را که برای ماهان مریوان سرودم تقدیم شما می کنم آقا چقدر شبیه ماهان به گل بدل شدی در شعر عشق، شاه بیت هر غزل شدی قسم به عشق محبت ، در کلاس وفا در ذهن کودکی ،هاج زنبورعسل شدی وقتی که عشق، سفیر تو شد محمدیان عالم به روی تو ، خندید و حل شدی تو ای پرنده خوش ، ذوق مشق درد به روی جلد هر دفتر، به زیر بغل شدی میان خانه دل ، در شهری از کردستان همدرد بنده ای ، بنده عزو وجل شدی تمام عمر اگر ، داده ای تو درس وفا مقبول درگه او ، در آزمون ازل شدی ببین که نقش معلم ، چه نقشی به عالم زد یک مو به عشق دادی و ، تاج سرم شدی به مشق درد بچه ها با مداد یک رنگی خطی کشیدی و، معلم هر محل شدی زاهر اگرچه شعر تو از جنس ماهان شد درعشق بر کودک ، شهریار بی بدل شد
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به ماهان نفسی می باشد