ماهان وروزهای پایانی 19 ماهگیش
سلام پسر قشنگم سلام جون مامانی
امدم با کلی عکس ویه عالمه حرف خدا کنه بیدار نشی تا تمومش کنم
الان خوابی ومنم از موقعیت استفاده کردم وامدم برای به روز رسانی کردن خاطرات قشنگت
عزیزم نمیدونم از کجا شروع کنم اول از همه از بدخولقیات میگم تا اخرش به خوشی تموم بشه
نمیدونم چرا از حمام واب بازی تو وان یا استخر وحشت داری حموم بردنت مکافات شده نی نی که بودی عاشق اب بودی ولی الان با هزار تا اعدا واطفار میای حمام بیچاره بابا جون استخرتو پرازاب گرم میکنه تا تو حیاط مامانینا بازی کنی ولی اصلا تمایل نشون نمیدی واین یه حالگیریانگار نهنگ دنبالت کرده
از پوشک گرفتنم که به خوبی تموم شده بود ولی از دیروز دوبار نگفتی وخونه جیش کردی کلی دعوات کردم ولی خوبیش اینه اصلا روی فرش دستشویی نمیکنی اگه نگی هم میری یه جای خشک مثل گوشه ای از اتاق که پارکته جیشتو میکن بعد میای برای من جیش ای وای ای وای میکنی منو حسابی عصبی میکنی نمیدونم چرا اینطوری کردی مامانی میگه به خاطر اینکه چند بار تو ماه رمضان که افطار دعوت بودیم ومن از روی اینکه شما خونه میزبان رویه موقعه نجس نکنی ومنو تو خجالت نزاری پوشکت کردم شاید به خاطر همین یکم گیج شدی ولی دیگه قول میدم پوشکت نکنم تو هم جیشتو بگو باشه افرین پسرم
هر چیزی رو که بخوای ندیم با گریه وجیغ کاری میکنی ما تسلیم شیم از ما گفتن فقط من اخه بابات اصلا به گریت نگاه نمیکنه وهمیشه سر اینکه چرا توجه نداره باهم مشکل داریم من اصلا نمیتونم ببینم مثلا برای یه کنترل یا یه چیز کوچیک گریه کنی وهمیشه تسلیمت میشم وبابا ناراحت میشه که چرا تو اینجوری میکنی به من میگ کوتاه امدن تو در مقابل گریه ماهان اونو بد بار میاری نمیدونم چیکار کنم
از اسباب بازیات که فقط جسداش مونده برات کلی ماشیناتو شکوندی ودیگه من اسباب بازی جدیدی بهت نمیدم چون میدونم فقط چند ساعت مهمون بعدن میره قاطی شکسته ها
هر چی برات سی دی اموزشی میزارم ولی تو اصلا دوستنداری حرفی بزنی خوب نگاهش میکنی ولی اصلا صحبت نه نمیکنی چرا اخه من خیلی دوستدارم حرف بزنی
کلماتی که تا حالا گفتی فقط بابا-ماما(مامان)عسیز(عزیز)مسی(مرسی)اب(آب)دای(دایی)نه (نه)
ووقتی میگم ماهان جی میخای بدم بخوری زبونتو در میاری وتند تند دور دهنت میکشه که یعنی بستنی چون نمیتونی تلفظش کنی
یا میگم ماهان ابو با باطری سر بکش که خیلی خوشم میاد از حرکتت سریع میگی نه واشاره میکنی به لیوان که فقط توی لیوان اب میخوری
عاشق لواشکی فقط اونم خونگی بهت میدم
عاشق میوه ای عاشق اب میوه ای عاشق گوشتی عاشق شکلات کاکائو هستی عاشق ودیونه بلالی
عاشق پارک رفتنی که تو برنامه هررزوم که دیگه جاشو حفظ کرده عاشق تاپ بازی کردنی سرسره اونم به مدلهای مختلف لم میدی یه طرفه سر میخوری یا میخوابی یا دمر میشی روش کلا عجیب وغریب وکلا خسته نمیشی از پارک ولی به محض رفتن میگم مامان با پارک بای بای کنی بای بای میکنی وراهی خونه میشی
ووقتی میبرمت دستشویی خودت دوستداری خودتو اب بکشی اول کمرتو بعد پاهاتو حتی پاهاتو بلند میکنی زیر پاهاتو اب میکشی بعد صورتتو بعد مثلا ادم بزرگا انگشت سبابتو میکشی رو دندونات وتف میکنی بیرون وشیر اب میبندی ومپری بقلم میترسی لبز بخوری
عاشق رانندگی هستی ولی دیگه یاد گرفتی که روی صندلی خودت پشت جای شماست فقط اگه بابا پشت رل باشه بقلش میشینی وفرمون میچرخونی تازه تا میگم شیشه رو پاک کن برف پاکون میزنی جاشو چشم بسته میدونی کجاست میگم بوق بزن میدونی کجای فرمونو باید فشار بدی کلی با هوشی عسیسم
وقتی ازت تک تک اعضای بدنتو میپرسم درست ودقیق نشونم میدی مثلا میگم دستات کو دستاتو میبری بالا چشات کو تند تند پلک میزنی گوشت کو گوشتو پاک میکنی پاهات کو پاتو میاری بالا زبونت کو درش میاری بیرون موهات کو موهاتو میگیری لای انگشتات دندونات کو لبخند بزرگ میزنی دندونات معلوم بشه
تمام وسایل اشپزخانه رو تک تک میشناسی اگه تو اتاق خواب بهت لباس چرک بدم بگم ماهان ببر بنداز لباسشویی قشنگ میری در لباسشویی رو باز میکنی لباسارو میندازی توش
از سفره پهن کردن که دیگه نگو تا میگم مامان سفره رو پهن کن غذاتو بیارم اول زیر انداز میاری پهن میکنی بعد صفره بعد تکتک لوازم اگه یه موقعه اب یادم بره سریع بلند میشی میری سر یخچال وبهم تند تند میگی اب اب
از حیوان وپرنده اصلا ترس نداری گربه های محوطمون از دستت فرارین
وقتی جایی هستیم میگم مامان خداحافظی کن اگه کسی باشه حتما باهاش دست میدی وبای بای میکنی
وای لب تاب من وتبلت بابا از دستت اسی شدن ولکنشون نیستی
بریم سراغ عکسات
فقط اب بازی رو اینجوری دوستداری
همیشه لم میدی به شتی که یه گوشه ای از هونه گذاشتم لبتابم رو پات فیلم هاشو تماشا میکنی
بقیه ادمه مطلب
اینجا افطار خونه عمو حسین بودیم با سارا دختر عمو مهدی بازی میکنی تو اتاق زن عمو
اینجا بردمت پارک اخه هر دفعه میریم پارک گیر میدی از اون اقاهه که بساط داره انجا یه چیزی بخرم اون روزم این تنیس کوچولو رو خریدم داشتی با یه دختر خانوم بازی میکردی
اینجا هم جارو برداشتی داری جلو در خونه رو جارو میکنی تازه گردوخاکم رفته گلود سرفه میکردی
الهی مامان فدات بشه چند وقت پیشم یهو ماشین اسباب بازیت دستت بود خیلی کوچیکه ولی خارجی واستیله دیدم داری گریه میکنی امدم سراغت فکر کردم سرت خورده جایی ولی دیدم اوه اوه از پات داره خون میره فهمیدم ماشینت محکم از دستت خورده رو شصت پات کلی گریه کردی تا بوسش کردم ساکت شدی اخه همیشه فکر میکنی با بوس من وبابایی همه ی درست میشه سریع ساکت میشی پات تا چند وقت سیاه بود ولی امروز خواستم ناخوناتو بگیرم دیدم اخی ناخونت بلند شده میخواد بیفته خیلی ناراحت شدم مامان برات بمیره پسرم