هدیه های ماهان
سلام نفسم دیروز مهمون داشتیم ٢ تا از دوستای بابایی امده بودن دیدنت ( عمو میثم و عمو علی )تو هم با دیدنشون با اقو اقو کردنت و دستو پا زدنت بهشون خوش امد میگفتی اخه نمدونی که خیلی بلا شدی عمو میثم با زنش و پسر گلش نیکیار امده بود نیکیار خیلی باادبه من خیلی دوستدارم منم تورو مثل اون باادب بار بیارم اخه نمیدونی که چقدر حرف گوش کن بود امد از من اجازه گرفت تا با ماشینات بازی کنه وقتی بازیش با ماشینات تموم شد مثل اولش سر جاش گذاشت خیلی پسر نازی بود همش ٤سال سن داشت ولی رفتارش و کردارش از سنش بیشتر به چشم میومد هزار الله اکبر خیلی هم شیرین زبان بودفرموش کردم عکس ازش بگیرم تا تو سایتت برات بزارم تا ...