هدیه های ماهان
سلام نفسم
دیروز مهمون داشتیم ٢ تا از دوستای بابایی امده بودن دیدنت ( عمو میثم و عمو علی )تو هم با دیدنشون با اقو اقو کردنت و دستو پا زدنت بهشون خوش امد میگفتی اخه نمدونی که خیلی بلا شدی عمو میثم با زنش و پسر گلش نیکیار امده بود نیکیار خیلی باادبه من خیلی دوستدارم منم تورو مثل اون باادب بار بیارم اخه نمیدونی که چقدر حرف گوش کن بود امد از من اجازه گرفت تا با ماشینات بازی کنه وقتی بازیش با ماشینات تموم شد مثل اولش سر جاش گذاشت خیلی پسر نازی بود همش ٤سال سن داشت ولی رفتارش و کردارش از سنش بیشتر به چشم میومد هزار الله اکبر خیلی هم شیرین زبان بودفرموش کردم عکس ازش بگیرم تا تو سایتت برات بزارم تا یادگاری برات بمونه انشاالله دفعه بعد که امدن حتما این کارو میکنم خیلی بهمون خوش گذشت راستی خاله فاطمه هم امده بود خونمون مثل همیشه در حال تاپ دادن وبازی کردن با تو بود خیلی تورو دوستداره همه ی دوستداشتنشم از دعاهای منه اخه نمیدونی که وقتی من سر تو حامله بودم همش عزیزو خاله هات خدا خدا میکردن که تو دختر باشی اخه نه اینکه خاله نرگس پسر داره میخواستن نوه بعدی دختر باشه ولی وقتی سونا گرافی گفت تو پسری همش تو دلم میگفتم خدایا نکنه پسرم به دنیا بیاد و اینا دوستش نداشته باشن ولی خدا تورو بهم داد که الان همش سر بقل کردنت بین خاله ها و داییت دعواست نمیدونی که چقدر دوستدارنت برات میمیرن اللخصوص خاله فاطمه
راستی اینم عکسای هدیه هاته
ا
این بالایی کادوی عمو علی هنوز زن نگرفته ایشالله زود زود زن بگیره تو تیپ بزنی بری عروسیش
این شب خواب رو هم عمو میثم و خانمش لیلا جون وگل پسرش نیکیار دستشون درد نکنه