اینجا اقا ماهان اماده شده بره خانه مامنی وعزیزش عید دیدنی
پسرم تو این ایام هر وقت خواستم امدت کنم بریم بیرون انقدر از پوشیدن لباس عیدت ناراحت میشدی کلی گریه میکردی و هر وقت هم که لباسو تنت میکردم و بعدش خوابت میبرد و وقتی سرتو رو بالشتت میزاشتی خیس عرق میشدی منم همیشه یه کهنه نخی زیر سرت میزاشتم تا خیسی سرتو به خودش بگیره منم که اینجا امادت کرده بودم که اولین عید دیدنی 3 نفررو با هم بریم
اینم عکس 3 نفرمون که اصلا جالب نیفتاد چون جلوی در خانه گرفتیم و ماشین همسایه نقش عکاس بود
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی