ماهان بابایی شده
ای پیسر شیطون نمیدونی که چقدر بابایی شدی همش دوست داشتداری بقل بابا باشی هر جا که میرفتیم گریه میکردی تا بابایی بقلت میکرد مثل ابی رو اتیش ساکت میشدی جدیدا هم دوست داری پشت فرمون هم بقلش باشی منم چند تا عکس که بقل بابایی بودی گرفتم راستی مثل ادم بزرگا از مهمونی که میومدیم این بابا سریع لباستو که عوض میکردم پیش بابا دراز میکشیدی و مشغول تماشای تلویزیون میشدی نمیدونی که چقدر از تماشای تلویزیون لذت میبری
اینجا هم تنهایی که یه روز دیگه بود که داشتیم میرفتیم مهمونی بابا شمارو گذاشته رو صندلی پشت فرمون تو هم ساکت نشسته بودی و منتظر بابا
اینجا هم از مهمونی برگشتیم و پسرو پدر در حال تماشای برنامه ی تلویزیون
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی