ماهان عشق بابا و مامانماهان عشق بابا و مامان، تا این لحظه: 12 سال و 5 ماه و 4 روز سن داره

ماهان نفسی

وای یه خبر خوشحال کننده

دوستداشتم شما هم که نشنیدید ومنتظر این خبر خوشحال کننده بودید بدونید محمد طاها پیدا شد اینم ادرس وبلاگش http://www.92329.blogfa.com/ وای خدایا شکرت که مامان وباباش دیگه غصه ندارن
27 مرداد 1392

ماهان وشیطنتاش

سلام وروجک خودم عزیزم انقدر شیطون ووروجک شدی که دیگه به هیچ کاری نمیتونم برسم چه برسه به بروز کردن وبلاگ قشنگت جیگرم نمیدونم از کجا شروع کنم بزار اول از در امدن 4 تا دندونت همزمان باهم برات بگم که دوتا دندون نیش پایین ودوتا دندون نیش بالات هر چهرتایی باهم در تاریخ 20/5/1392رویت شدن وشمارو حسابی مریض کردن حدودا دقیق 4 روز تب شدید کردی واسهال شدید داشتی ولی بازم فدات بشم که منو اذیت نکردی فقط بی حال بودی نق نمیزدی اخه تو دیگه مرد منی الان 14 تا دندون داری خدارو شکر از حرف زدناتم که بگم ماه شدی داری کم کم به حرف میای مثلا 1 تا 3 رو میشماری ولی از همه قشنگتر 3   بابا-مامان-عسیس-(عزیز)اقاج(اقاجون)دای(دایی)اب-ممه ممه(شیر مادر...
26 مرداد 1392

20 ماهگیت مبارک عشقممممم

پسر نازم تولدت مبارک برام باورش سخته که 20 ما از بهترین روزهای عمرم گذشته عشقم به وجودت افتخار میکنم وخوشبختم که تو رو دارم                        گل پسرم ماهگیت مبارک   ...
10 مرداد 1392

ماهان وروزهای پایانی 19 ماهگیش

سلام پسر قشنگم سلام جون مامانی امدم با کلی عکس ویه عالمه حرف خدا کنه بیدار نشی تا تمومش کنم الان خوابی ومنم از موقعیت استفاده کردم وامدم برای به روز رسانی کردن خاطرات قشنگت عزیزم نمیدونم از کجا شروع کنم اول از همه از بدخولقیات میگم تا اخرش به خوشی تموم بشه نمیدونم چرا از حمام واب بازی تو وان یا استخر وحشت داری حموم بردنت مکافات شده نی نی که بودی عاشق اب بودی ولی الان با هزار تا اعدا واطفار میای حمام بیچاره بابا جون استخرتو پرازاب گرم میکنه تا تو حیاط مامانینا بازی کنی ولی اصلا تمایل نشون نمیدی واین یه حالگیری انگار نهنگ دنبالت کرده از پوشک گرفتنم که به خوبی تموم شده بود ولی از دیروز دوبار نگفتی وخونه جیش کردی کلی د...
5 مرداد 1392

ماهان وویروس

  سلام پسر نازم سلام جیگر مامان سلام بیحاله مامان عزیزم ببخشید که خیلی دیر امدم برای به روز رسانی وبلاگت ولی خوب چیکار کنم خیلی بعد مریض شدی ومنو درگیر خودت کردی الهی دردت به جون مامان بیفته نبینم اینجوری مریض باشی عشقم هفته پیش روز دوم رمضان تصمیم گرفتم به خانواده بابایی افطار بدم همرو دعوت کردم چون خونمون کوچیک بود همرو خانه مامانی دعوتشون کردم هر کاری کردم مامان خودم یعنی عزیز شمل قبول نمیکرد که اوناهم باشن میگفت مارو یه موقعه دیگه دعوت کن تا اینکه شب قبل مهمونی داشتم ژله ودسر اماده میکردم یهو وقتی به شما که خواب بودی سر زدم دیدم بله حسابی تب کردید فکر کردم برای دندونتونه ووقتی لثه هاتونو چک کردم دیدم نه نه ورمی نه سفیدی...
24 تير 1392

19 ماهگیت مبارک عشقم

سلام پسر قشنگمممممممممممم ماهگیت مبارک انشالله 120 ساله بشی عزیز دلم اصلا باورم نمیشه 19 ماه از مادر بودنم ونوزاد بودن تو گذشت باورم نمیشه 19 ماه از بهترین احساس زندگیم گذشتعزیزم هیچ وقت روز تولدت از جلوی چشمام کنار نمیره عشقم تولدتو خالصانه بهت تبریک میگم ب ...
10 تير 1392

پسرم در اخرین روزهای 18 ماهگیش

سلام به روی ماهت پسرم ببخشید بازم دیر امدم وبتو اپ کنم اخه تو که برای مکن فقط خالی نمیزاری خو حالا امدم با هزار حرف قشنگ برای تو امدم بگم که چقدر جیگر شدی امدم بگم به وجودت افتخار میکنم بگم که خیلی دوستدارم عزیز دلم خیلی شیطون شدی انقدر که دیگه نگهداشتن سخت از دیروز میشه ببخشید اینو گفتم از حرف زدنتم که اصلا خبری نیست فدات بشم فقط اگه سی دی بامارو برات بزارم اونارو همون موقعه تکرار میکنی وبس خیلی منتظر حرف زدنتم ولی اینم بگم خیلی قشنگ هر چی رو بخوای وهر چی که ما بهت میگیمو جواب میدی ا همون زبون بی زبونی خودت من بابا عاشق اعدا در اوردنتیم  عزیزم یه خبر جالابم بگم که از پوشک گرفتنتو شروع کردم الان حدود 2 هفته است  من ...
9 تير 1392

ماهان ومسابقه

سلام دوستای گلم ماهان جونم تو مسابقه شرکت کرده واگه دوستدارید ماهان جزو برندگان این مسابقه باشه فقط شماره 153 رو به شماره 20008080200 اس ام اس کنید وارای ماهان رو بالا نگهدارید   پس به چی داری نگاه میکنی فقط گوشیتو بردار ویه هزینه اس ام اس هدیه ماهان کن پاشو مهلت ارسال رای هم تا جمعه 18 مرداد روز عید سعید فطر میباشد   ...
5 تير 1392

ماهان و واکسن 18 ماهگی

سلام پسر قشنگم امدم با خوشحالی کامل برات بنویسم برای چی خوشحالم برای اینکه واکسن 18 ماهگیتو زدم اخه نمیدونی که چقدر استرس ونگرانت بودم خیلی سعی کردم تو تعطیلات خرداد واکسنتو بزنم ولی قبلش مریض شدی نشد بزنم موند برای بعد تعطیلات هر جایی رفتیم واکسنتو تزریق کنن که بابا هم تو تعطیلات خونه بود بتونه کمکم کنه تو نگهداریت ولی تزریق نکردن از همه بدتر ناراحت این بودم که باید میبردمت درمانگاه بیمارستان تزریقتو انجام میدادن بیشتر داغونم میکرد اخه واکسن 2ماهگیتو انجا زدن خیلی درد کشیدی ولی واکسن 4و6 ماهگیتو بردم یه درمانگاه تو توحید خیلی عالی تزریق کرد اصلا اذیت نشدی ولی وقتی برای 18 ماهگیت رفتیم انجا دیدم جمع کردن رفتن به خاطر همین 10 روز از ز...
22 خرداد 1392
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به ماهان نفسی می باشد