ماهان عشق بابا و مامانماهان عشق بابا و مامان، تا این لحظه: 12 سال و 5 ماه و 4 روز سن داره

ماهان نفسی

ماهان تو روزهای اخر 17 ماهگیش

سلام پسر قشنگم عشق منو بابایی گل زندگیمون ببخشید که خیلی دیر امدم برای آپ کردن به خدا وقت نمیکنم حالا هم که وقت کرد شما داری دندون جددید در میاری وحسابی تب کردی اولین بار که به خاطر دراوردن دندون تب کردی اونم شدید طوری که بابا ساعت 4نصفه شب بلند شده رفته برات دارو گرفته اورده عزیزم الهی تمام دردات بلاهات بیفته تو جون مامانت عزیزم جیگرم کباب میشد وقتی میدیدم استفراغ داری ولی نمیتونی رنگت مثل گچ سفید شده بود همش ترس تو وجودم بود وقتی سرتو گذاشتی رو شونه بابا خوابت برد انقدر بی حال بودی ولی هر کاری میکردم بزارمت رو بالش ناراحتی میکردی فقط میخواستی سرت رو سینه بابا باشه خدا بابارو برات نگهداره وتورو هم برای من وبابا خل...
11 خرداد 1392

ماهان 18 ماهگیت مبارک

روز تولد تو          روز هزار خاطره روز تولد تو یه مشت پراز ارزو روز من و روز تو روز تولد تو روز تولد تو روز نگاه باران بر شوره زار تشنه بر این دل بیابان روز تولد تو گویی پر از خیال است یاس و کبوتر و باد در حیرت تو خواب است هدیه ای از   آسمان   برای؛ روز تولدت رسید. و دیدم هیچ چیز گلم را جز عشق لایق نیست. تولدت مبارک   .   عزیزم پسر نازم   ماهگیت مبارک  خدارو 100هزار بار شکر وسپاس میگم به خاطر وجود فرشته ای همچو تو توزندیگم امیدوارم مادر خوبی برات بوده باشم عزیزم بهترینهارو برات ارزو میکنم  ...
10 خرداد 1392

ماهان ومامان

سلام پسر یه دونه مامان امدم کلی باهات حرف بزنم امدم از خرابکاریها که سر مامان اوردی برات بگم عشقم به نوبت چشم چپ وراست مامان جونو زدی ترکوندی چند وقت پیش دایی امیرحسین برات از این بازیهایی که دوسرشون یه توپ کوچولو هست ومیزنن به هم تق تق صدا میده برات خریده بود هی بابای بیچارت گفتا نده دستش میزنه شیشه بوفه یا تی وی رو میشکونه من خیلی محکم گفتم مگه من بوقم هستم پیشش حواسم هست حسابی خلاصه از من گفتن واز تو شیطون شنیدن نشسته بودم داشتم برنامه تلویزیون رو نگاه میکردم که یهو شما یه طرف این توپرو گرفته بودی دستت همین طور میچرخوندی میخندیدی که یهو از دستت ولش کردی گروبی امد خورد پایین چشم چپم اصلا فقط حس کردم چشم برق گرفت دادم رفت هو...
17 ارديبهشت 1392

ماهان مریض مادر

سگلام خوشگل مامان نفس مامان همه چیز مامان اینو بدون مامان بدون تو هیچه پوچه خالیه تنهاست پسر خوشگلم الان حدود 4 روز بود هر روز تب داشتی هر روز با دارو تبتو میاوردم پایین وقتی بردم دکتر بهم گفت یه ویروسه حسابی دلم برات کباب میشد اخه خودمم هنوز مریضم امروز ب ابا جونی هم مریض شده کلا خونمون همگی مریضیم نمیدونم چرا اینقدر طولانی ولی دیروز علت مریضی طولانی شمارو فهمیدم خوشگلم توتاریخ 92/2/6یهویی 3 تا دندون دراوردی باورش برام سخت بود پسرخوشگلم یکدفعه 3تا دندون کرسی باهم حق داشت تب کنه مادر فدای دردات بشه عزیزم پسرم بابا جونی اول فوتبال بازی میکرد خوب قسمت نشد وفوتبالشو ادامه نداد حالا خیلی غبطه میخوره وخیلی دوستداره شما فوتب...
10 ارديبهشت 1392

تولد17 ماهگیت مبارک

            در بــــــــاغ جهان، دلم گلی می جوید   امروز گل سپیــــــــــده ات می روید . . . امروز دلـــــــــم دل ای دل ای میخواند، چون میلاد تو را خـدا مبارک گویـد. تولدت مبارک پسرک قشنگم ماهگیت مبارک پسر ناز قشنگم امیدوارم با گذشت تک تک روزهای زندگیت به خوشبختی وموفقیت نزدیک بشی عزیز دلم خیلی خداروشکر وسپاس میگم به خاطر سلامتی تو گل پسرم عشقم منو بابا به وجودت میبالیم وهمیشه دعای گوی خدای مهربان هستیم     عزیزم این عکسم برای 16/2/92تازه از ارایشگاه امدی   ...
10 ارديبهشت 1392

ماهان وپایان 16 ماهگی

سلام عشق مامان تمام وجود مامان همه کس وهمه ی دنیای مامان نمیدونم چه جوری توصیفت کنم فقط یک کلمه میگم بدون تو نفس کشیدنم محاله محاله عزیز دلم ببخشید دیر به دیر میام و وبلاگ قشنگتو اپ میکنم به خدا تو روز به روز شیطونتر میشی ومنم کمتر میرسم به وبلاگت الانم که امدم دارم مطلب مینویسم هم خودم حسابی مریضم وهم شما عشق مامان  نمیدونم چرا ویهویی چی شد به شما من به خاطر عکسهای شما چند روز پیش رفتم خونه پارسا جیگر که میشه نوه خاله مامان شما یعنی من بعد تمام زحمات کارهای کامپیوتر افتاد گردن بابای پارسا جیگر که از همین جا هم یک دنیا ازش تشکر میکنم به خاطر اینکه نه شما نه پارسا جون مزاحم کار بابا جون پارسا نباشید تصمیم گرفتیم من وفریده جون ش...
4 ارديبهشت 1392

16 ماهگیت مبارک

امروز خورشید شادمانه‏ ترین طلوعش را خواهد کرد و دنیا رنگ دیگری خواهد گرفت قلبها به مناسبت آمدنت خوشامد خواهند گفت فرشته آسمانی سالروز  زمینی شدنت مبارک . . . عزیز دلم ماهگیت مبارک عزیزم تو این پست چندتا عکس هم که از اول سال داری برات میذارم عشقم اینجا کنار هفت سین خانه عمو حسین     اینجا هم داری تو خانه عمو حسینینا از خودت پذیرایی میکنی اینجا هم کنار هفت سین خانه عمو محسن اینجا هم اولین روز عید توراه شمالیم داری اجیل میخوری ریختی تو لیوان کلی کیف میکردی   اینجا دنبال کشمشی عاشق خوردن کشمشی   اینجا خانه دوست بابا تو ساریه کاش عکسها پاک نشده بودن بهت نشون میدادم که چ...
27 فروردين 1392

مامان خیلی ناراحته:(:(

سلام به همه ی عموها وخاله های مهربون نی نی وبلاگی و نی نی سایتی ببخشید که نمیتونم عکس های جدید از ماهان نفسی مامان بزارم اخه نمیدونم که چرا تمام عکسهای ماهان از کامپیوترم پریده خیلی غصه دارم دارم از ناراحتی دق میکنم حالا پسرم اگه عکسهات برنگرده من هیچی از این 16 ماهگی تو عکس ندارم جز این وبلاگ پسر مامان دعا کن که بتونه عمو مهدی همه عکسهاتو برگردونه   خاله نیلوفر وخاله های دیگه منو ببخشید که نتونستم جواب کامنتهای زیباتون بدم به خدا خیلی ناراحتم به خاطر عکسهای ماهان کلی عکس جدید ازش انداخته بودم یهو همشون نیست شدن دعا کنید پست بعدی عکسهای ماهان برگشته باشه گلباران میکنم وبلاگ رو با عکسهای قشنگ پسرم ...
24 فروردين 1392

از چهارشنبه سوری سال 91 تا 13بدر1392

سلام عشق مامان وای اصلا نمیدونم از کجا شروع کنم اصلا دیگه انقدر دیر کردم که رونداشتم بیام برات بنویسم ولی خوب خودت میدونی درگیر شماهستم انقدر که شیطونی عزیز دلم از چهارشنبه سوری برات بگم اولین چهارشنبه سوری بود که شما اجازه نمیدادید حتی ما پنجره ای باز کنیم حسابی وحشت داشتی نمیدونم چرا تا یک هفته همین طوری بودی حتی شعله گاز هم میددی گریه میکردی میدونم برات خیلی سخت بود شنیدن صدای ناهنجاری که به گوش میرسید حتی شیشه های خونه عزیز میلرزید خیلی دلم برات میسوخت ولی نمیتونستم کاری کنم خلاصه بگم الان خوب خوبی از سال جدید هم بگم همین جا ازتک تک مامانهای نی نی وبلاگ معذرت خواهی میکنم نتونستم براشون پیام تبریک بفرستم به خدا اصلا وقت سر خ...
17 فروردين 1392

هورااااااااااااااااااااااااهفتمین مروارید هم پیداش شد

سلام عشقمممممممم مامان امده ولی دیر امده اخه شما شیطونک نه دیگه برای من وقتی میزاری که به این کارا برسم وقتی هم که خوابی انقدر خسته ام که حسشو ندارم ببخشید عزیزدلم امدم بگم تو تاریخ19/11/91هفتمین مرواریدت که خیلی زیاد با این 6 تا قبلی فاصله داره پیداش شده میشه سومین دندون کرسیت از بالا الهی فدات بشم میگفتم چرا دوباره کم غذا شدی وبی حوصله نگو دندون درد داشته بچم جونم برات بگه از کارات که عشق مامان نمیدونم چرا جدیدا انقدر مامانی شدی انقدر منو دوستداری که نگو همش میخوای تمام حواسم به تو باشه وای که نمیدونی چه دلبریهایی میکنه تا اهنگ شاد به گوشت برسه چه تو ماشین چه تو خونه اقا میپری وسط وقرش میدی من ضعف میکنم برات ...
25 اسفند 1391
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به ماهان نفسی می باشد