ماهان تو روزهای اخر 17 ماهگیش
سلام پسر قشنگم عشق منو بابایی گل زندگیمون ببخشید که خیلی دیر امدم برای آپ کردن به خدا وقت نمیکنم حالا هم که وقت کرد شما داری دندون جددید در میاری وحسابی تب کردی اولین بار که به خاطر دراوردن دندون تب کردی اونم شدید طوری که بابا ساعت 4نصفه شب بلند شده رفته برات دارو گرفته اورده عزیزم الهی تمام دردات بلاهات بیفته تو جون مامانت عزیزم جیگرم کباب میشد وقتی میدیدم استفراغ داری ولی نمیتونی رنگت مثل گچ سفید شده بود همش ترس تو وجودم بود وقتی سرتو گذاشتی رو شونه بابا خوابت برد انقدر بی حال بودی ولی هر کاری میکردم بزارمت رو بالش ناراحتی میکردی فقط میخواستی سرت رو سینه بابا باشه خدا بابارو برات نگهداره وتورو هم برای من وبابا خل...
نویسنده :
مامانی
15:02