ماهان شیطونک عاشق لبو وماکارانی
سلام عشقم مرد من مرد کوچولوی مامانی
عزیزم راستی شما پنجمین مروارید کوچولوتم بی خبر در امده اصلا مامان نمیدونه کی این مروارید از صدفش پریده بیرون هر وقت که بوده مطمئنم بین تاریخ٣٠ابان تا ١٠ اذر بوده اخه من هی چک میکردم میدیدم زیر لثته ولی نمیدونم کی زده به این قشنگی بیرون خلاصه بگم مبارکه مبارکه مبارکه
حالا بریم سر شیطون بازیهات که تمومی نداره
شما هنوز حرف زدن رو یاد نگرفتی ولی هر چی رو بگیم حالیته مثلا اگه بگم قهرم سریع میای منو محکم میبوسی ویه گاز کوچولو هم ازم میگیری اگه بگم بدو به بابا زنگ بزن میری سریع پیش گوشی تلفن وبا صدای بلند ای و ای و وسریع میزاری رو اسپیکر وداد میزنی که بیام شماره رو بگیرم و اصلا اجازه نمیدی من اول باکسی صحبت کنم باید شما یه دل سیر حرف بزنی بعد اجازه بدی ماهم حرف بزنیم اگه صحبت مامان پشت تلفن زیاد طول بکشه خیلی خونسرد میای گوشیرو قطع میکنی ویه چیزی زیر زبونت میگی و میری به همین راحتی من میمونم حاجو واج
همچنان از صدای جارو برقی وحشت داری مثل منکه دارم جارو میکشمشما همش میدوی اینو میدویی اونوراخرشم میبینم یهو جارو برقی کار نمیکنه میبینم بله دوباره اقای خونسرد رفته از پیریز کشیده
از راه رفتنتم هر چی بگم کم گفتم اصلا خسته بشو نیستی یه سره میری اون اتاق این اتاق اشپزخانه دستشویی تازشم جلوی در حیاطم میری ولی نمیتونی درو باز کنی همه چی رو هم از دستت قایم میکنم ولی شیطون بلا شدی نمیدونم از کجا پیداش میکنی هر چیرو هم دستت نرسه تا جایی که بشه خودت تلاش میکنی مثلا زور میزنی بری بالای مبل تا دستت بهش برسه یا اینکه رو اون انگشتهای پای کوچولوت وایمیستی که مامان دورت بگردهچاکریم
عاشق رانندگی هستی تا میشینم پشت فرمان چه من چه بابا میای بقلمون پشت رل بلند میشی برای خودت دنده رو تکون میدی فرمونو میچرخونی وبا صدای گان گان گان رانندگی میکنی کلی هم ذوق میکنی ماشینم جلوت باشه از بس دیدی من یا بابایی میگیم اه برو دیگه شما هم هی اه اه میکنی دقیقا کارامونو تکرار میکنی جیگر طلا
عزیزم موقع غذا وردنم که برسه میدویی سر سفره تا ببینی مامان قاشق و چنگال رو کجا میزاره تا سریع قاشقتو برداری وخودت شروع کنی به خوردن چه خوردنی نصف بیشترشو پخش ومقدار کمیشو خودت میخوری
موقعی ام که بابابا جون میریم خرید انقدر اعدا واطفار داری که حد نداره یهو داد میزنی یهو میخندی یه وقت اصلا دوستنداری بیای پایین از بقل بابا ولی بعضی مواقعم که دوستداری خودت راه بری دیدن داره عاشقتم
عزیزم همچنان عاشق موس وکامپیوتری
حالا دیگه بریم سراغ عکسها
عزیزم عاشق ماکارونی هستی اونم خودت بخوری
وای که هر وقت خودم وعزیز لبو پختیم به شما تعارف کردیم نه نیاوردی
اینجا تو پاساژ دست بابارو گرفتی داری از مغازه ها دیدن میکنی
بقیه ادامه مطلب
جیگر ماکارونی خوردنت
اینجا لبو رو ورداشتی از بشقاب مامانی منم بهت گفتم ای دزد شماهم منظورمو فهمیدی زدی زیر خنده