ماهان حاظر شده بره خانه مامانیششششششششششششش
پسرم اینجا حاضر شدی بری خانه مامانی صدیقه
منتظر بابایم منم داشتم از این انتظار استفاده میکردم وچند تا عکس میگرفتم یه دفعه چشت افتاد به صندلیت و با صداهایی که از خودت در اوردی بهم فهموندی که دلت میخاد باهاش بازی کنی منم گذاشتم روش به امتحان ببینم میشینی توش دیدم بله خیلی هم احساس راحتی می کنی اخه تو عاشق رنگ قرمز و ابی هستی و سفیدم خیلی بهت میاد ولی عزیز نمیزاره زیاد تنت کنم میگه بچم به چش میاد چشش می کنن منم زیاد سفید تنت نمی کنم ولی خودمونیم چقدر تو این لباس ناز شدی مامان فدای این قیافت بشه جیگرم عاشقتتتتتتتتتتتتتتتتتم
اینم عکسی که رو صندلیت نشستی وژست گرفتی مامان فدات بشه
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی