ماهان ولباس زرد
سلام عشق مامان نمیدونی مامان چقدر دیوانه وار دوستداره اخه عشق مامان خودت میدونی چرا اینجوری دارم ابراز علاقه میکنم اخه میدونی مامان حسابی مریض شده هواشو خیلی داری مثلا اصلا الکی گریه نمیکنی اصلا دلت نمیخواد مامان بقلت کنه بهونه نمیگیری وقتی مامان کنارت دراز میکشه و چشاشو میبنده تو فقط نگاه میکنی و وقتی مامان چشاشو باز میکنه میبینه که فرشته کوچولوش غرق خوابه الهی مامان دورت بگرده
شب که بابایی از سرکار امد به مامانی هدیه روزمادر ٢٠٠ تومان پول داد وگفت این هدیه از طرف من وماهانه و برو هر چی دلت میخواد بخر و من بهش گفتم دستت درد نکنه ماهان هدیشو امروز به من داده امروز خوب هوای مامانشو داشت از مامانش پرستاری کرده وبابایی حسابی ماچت کرد ومنم بهش گفتم جای منم حسابی بوسیدتت اخه مامان نمیتونه با این حالش شمارو ببوسه دلم برای بوسیدنای لپای نازت تنگیده
خلاصه وقتی داشتم حاضرت میکردم بریم خونه عزیزو مامانی تا هدیه روز مادرشونو بهشون بدیم لباس زرد رنگ تنت کردم دیدم انقدر ناز شدی حیفم امد برات عکس نگیرم وبرات تو وب نذارم حالا ببین مامان دروغ نمیگه چقدر ناز شدی جیگر طلا
داری نم نم اماده میشه
ببین این عکستو من خیلی دوستدارم
امادهه شدی ببین چه ناز شدی
اینجا تو خانه عزیز گلی که خاله برای عزیز خرید بود گل زرد همرنگ لباسات دیدی و میخوای بکنیش
بقیه تو ادامه مطلب نگاهی بندازید ضرر نداره
جیگرتو مامان بخوره