مبارک کباب خور شدی
چند وقتی بود که لثه هام می خارید اشکای من مثه بارون میبارید
حوصله همه سر اومد دیگه مامان میگفت که در نمیاد دیگه
یهو یه شب با گریه که خوابیدم صبح پاشدم یه چیز خوبی دیدم
مروارید سفید و زیبایی بود می خندیدم تو دهنم پیدا بود
عزیزم بهت تبریک میگم واز ته دل یه نفس راحت میکشم که پسرم درداش تسکین شد اخه مرواریدش
دیگه
معلوم شد گلم انشالله بختتم مثل مرواریدت سفید باشه ١٥/٧/٩١ساعت١٠:٢٠دقیقه شب بود که
فهمیدم دندونت زده بیرون نمیدونی چقدر خوشحال بودم سریع زنگ زدم به عزیز وخاله گفتم عزیز هم برات
اش پخت فرداش منم عکسشو گرفتم تا نگی مامان که برام جشن نگرفت اش دندونی هم نپخت اینم
اش شما عزیز دستت درد نکنه
این مرواریدت که سمت چپه لثت برق میزنه عشقم مبارکت باشه
اینم اش دندونی شما
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی