ماهان عشق بابا و مامانماهان عشق بابا و مامان، تا این لحظه: 12 سال و 5 ماه و 1 روز سن داره

ماهان نفسی

ماهان تو روزهای اخر 17 ماهگیش

1392/3/11 15:02
نویسنده : مامانی
1,795 بازدید
اشتراک گذاری

Hello Red Scrap for Orkut

سلام پسر قشنگم

عشق منو بابایی amour coeur coeur gif 1 4 gif گل زندگیمون

ببخشید که خیلی دیر امدم برای آپ کردن به خدا وقت نمیکنم حالا هم که وقت کرد شما داری دندون جددید در میاری وحسابی تب کردی اولین بار که به خاطر دراوردن دندون تب کردی اونم شدیددل شکستهطوری که بابا ساعت 4نصفه شب بلند شده رفته برات دارو گرفته اورده

عزیزم الهی تمام دردات بلاهات بیفته تو جون مامانت عزیزم جیگرم کباب میشد وقتی میدیدم استفراغ داری ولی نمیتونی رنگت مثل گچ سفید شده بود همش ترس تو وجودم بود وقتی سرتو گذاشتی رو شونه بابا خوابت برد انقدر بی حال بودی ولی هر کاری میکردم بزارمت رو بالش ناراحتی میکردی فقط میخواستی سرت رو سینه بابا باشه خدا بابارو برات نگهداره وتورو هم برای من وبابا

خلاصه تا الان همش دارم با دارو تبتو کنترل میکنم حالا هم که خوابیدی گفتم بیام وبتو به روز کنم

عزیز دلم فدات بشم نمیدونم چرا هنوز راضی به حرف زدن نشدی گهگاهی مارو غافلگیر میکنی ولی فقط برای یکبار چشمکمثلا یه وقت بهت میگم دست نزن به چیزی وقتی یکی میاد دست بزنه همون لحظه قشنگ میگی دست نزن ولی تموم میشه دیگه تکرار نمیکنی نمیدونم چرا ولی خوب شاید وقتش نیست حرف بزنی

جدیدا هم تو خونه خیلی بهونه میگیری یا میبرمت پارک یا تو محوطه میزارم بازی کنی ولی اگه چشم ازت بردارم دم گربه هارو میگیری ولی الا چند روز کیش کردن رو یاد گرفتی تا گربه میاد سمت کیششون میکنی وبا پات میترسونیشونزبانانقدر خوردنی میشی که نگو

عاشق اهنگ شادی هر جا به گوشت برسه میرقصی علاقع خواستی هم به اهنگ کامیار بیا نزدیک من و شادمهر که با ابی خونده رو داری وقتی این اهنگ ها پخش میشه تا اخر اهنگ رو تماشا میکنی ولی با اهنگ کامیار قرم میدی

غذا خوردنتم که دوباره بهم ریخته یه روز خوب میخوری روز بعد اصلا دیونم کردیکلافه

عاشق بستنی وگوجه سبز وزردالویی جدیدا هم گیلاس رو خیلی دوستداری

وقتی میفهمی تو یخچال بستنی داریم تا تهشو درنیاری ول کن نیستی انچنان ملچ ومولچی میکنی که منم کاری میکنی برم یه دونه بردارم باهات همکاری کنمنیشخند

ولی یه چیزتو خیلی دوستدارم اب خوردن یا اب میوه خوردن رو در 2صورت دوستداری یا با لیوان یا با نی محاله با بطری سر بکشی هر کاری کنیم میگی نه لیوان رو اشاره میکنی

تو خونه داری هم که حرف نداری انچنان کمکم میکنی که نگو از رو تختی صاف کردن بگیر تا گردگیری

وقتی میبینی مثلا کنترل جاش کنار میز تلویزیونه محاله بزاری ما بزاریمش یه جای دیگه خودت برشمیداری میزاری سرجاش اخه چندروز پیشم که میخواستیم بریم بیرون بهت گفتم ماهان مامانی همه وسایلاتو بریز سرجاش بریم دردر شما هم همرو دقیق سر جاش گذاشتی ماشیناتو دقیق تو کمدت عروسکات تو سبد همه چی جای خودش بعد داشتم کفاشتو پات میکردم چشم خورد تو پاگرد به یه ماشین دیگت برشداشتم گذاشتم کنار تختت یهو دیدم از بقلم امدی پایین دویدی ماشینو گذاشتی تو کمد سرجاش انقدر کیف کردم ماچکه انقدر با سلیقه ای

یه تمیزی دیگه که داری اینه دستات کثیف باشه بدو بدو میدویی سمت اشپزخانه وکنار سینک که دستاتو بشورم ویا اگه بیرون باشیم دستت بخور جایی سری دستاتو میزنی به هم به حالت پاک کردن دستات خیلی کاراتو دوستدارم خیلی بهت عشق میکنم والی اینم بگم از دستت بعضی وقتها 3بار جارو برقی میکشمااااااااااااااااامشغول تلفن

خلاصه هر چی مینویسم بازم مطلب دارم برای نوشتنت ولی خوب تمومی نداره الانم غصم گرفته که 2 شنبه باید واکسنتو بزنیم خیلی استرس دارم میدونم خیلی درد داره خیلی نگرانتمگریه

حالا هم دیگه نوشتن بسه بریم سراغ عکسات

اینجا جلوی در خونه نشستی بهت گفتم دست به گربه نزنیا

اینجا هی بهم میگی برم تو خونه مثلا دست به گربه نمیزنی

اینجا بردمت پارک نشستی پای  این سرسرهای بزرگ نگاه میکنی کی از توش میاد پایین

 

اینجا با خاله فاطمه رفته بودیم پارک اون داشت عکش میگرفت

ولی همش ازم میخواستی دستمو ول کنم ول کردم ببین چه جوری داری میای پایین

اینجا هم داره دوباره موزیک مورد نظرتو پخش میکنه خونه عزیزی ایستاده داری گوش میدی

اینجا دوبار داشتی بهونه گیری میکردی خاله برد لب پنجره تابیرونو نگاه کنی

بازم داد میزدی که خاله دستاشو ول کنه

اینجا بابا از سرکار امده برات کادو گرفته

همون لحظه خواستی برات بازش کنه

اینجا هم بابا داشت بازی کردن رو بهت نشون میداد

اخرشم از بازیه خوشت نیومد انداختی کنار اسباب بازیهات بیچاره بابایی با چه ذوقی برات میخره ولی  تو همش همون لحظه دوسشونداری

 

اینجا هم سرتو گذاشتی تو سینه بابا خوابیدی

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (24)

مامان فتانه
11 خرداد 92 15:26
به به چه گل پسر نازی....چه عکسای قشنگی...خانمی پیش ما هم بیاین


عزیزم چرا ادرس وبتو نذاشتیییییییییییییی
شادی
11 خرداد 92 16:25
سلامممممممممممم،،، هورااااااااااااااااااا بلاخره آپ شد داشتم دق میکردم خیلی دلم واستون تنگ شده بود ایشالله زوده زود حالش خوب میشه و تبش قطع میشه، راستی نگران واکسنش نباش آقا ماهان ماشالله هزار ماشالله قویه اذیت نمیشه منم واسش دعا میکنم که اذیت نشه.
شادی
11 خرداد 92 16:26
راستی اونجا که کنار پنجره ایستاده پاهاشو رو چی گذاشته؟؟؟ انگاری زیر پاهاش خالیه


خاله گذاشته رو شیر گاز
مرضیه مامان امیرحسین
11 خرداد 92 16:52
ماهان جونم عزیزم انشالله زود خوب میشی بوس بوس
زهرا جون کم کم حرفم میزنه موش موشی
به ما هم سر بزن


نمیدونم اون یه روز کیههههههههههههههههههه
مرضیه مامان امیرحسین
11 خرداد 92 16:55
آخی چقدرم ماهان نفسی ناز و معصوم خابیده


[بوس][بوس][بوس]
شادی
12 خرداد 92 1:11
چرا تو عکس آخری ماهان گوشش قرمزه؟؟؟؟؟؟؟ کسی گوششو بوسیده که رژلبی شده یا دلیل دیگه ای داره ؟؟؟




عزیز کنجکاوم خاله جونم ماهان وقتی دست کسی یا خودش رو گوشش بمونه سرخ میشه پوستش حساسه دست باباش مونده بود رو گوشش به خاطر همون قرمزه

نیلوفر
12 خرداد 92 11:04
سلام
هورااااا بالاخره اومدید،من که دلم یه ذره شده بود براتون،مامانی ممنون از عکسایی که از گل پسری میذارید واقعا من که سیر نمیشم از دیدنشون،عکس اول و دوم که پیش پیشی نشسته خیلی جالبه،ایشالا که مرواریدای خوشگلت زودی جوونه بزنن و شما از درد و تب راحت بشی
دوستتون دارم



ممنون خاله جونم نشونه لطف شمارو میرسونه
شادی
13 خرداد 92 2:09
راستی مانتوت خیلی خوشگله خیلی بهت میاد


تشکرررررررررررررر
فاطمه (مامان آیلین)
13 خرداد 92 11:31
قربون پسر تمیز باسلیقه ام برم من ، خاله جونی تو رو خدا خوب غذا بخور آخه من می دونم مامانی چی میکشه وقتی نمی خوری الهی بمیرم که تب کردی ایشالا یه کم دیگه بزرگتر که بشی اینجور چیزا هم تموم میشه .اسباب بازیات هم خیلی خوشگلن به فکر افتادم که واسه آیلین هم بخرم .میبوسمت خاله جون ایشالا که زودی خوب شی

ممنون خاله جونم ولی غذا بد میخوره هر کاری هم میکنم نمیخوره فدای ایلیینتم من بشممممممممممممم خاله اسباب بازیم قابلتو نداره بفرستم برات
شادی
14 خرداد 92 0:41
سلام زهرا جان، چه خبر؟ واکسن ماهان چطور بود؟ اذیت شد؟ خیلی نگرانشم


سلام عزیزم نه فعلا نزدم اخه پسرم مریضه نگو ویروس گرفته بود به خاطر دندونش نبود
شادی
14 خرداد 92 23:35
سالم زهرا جون، آره متاسفانه من یکمی زیادی کنجکاوم البته چون خودت گفتی سوال پرسیدن عیب نیست منم رو حساب حرف تو زیاد سوال میپرسم بیشتر سوالامم هیچ ربطی بهم نداره ولی خوب میپرسم دیگه چیکارکنم دست خودم نیست


بیا بقلم یه ماچت کنم که زودم اشکات سرازیر میشه
شيده
15 خرداد 92 14:32
سلام
ماهان كوچولو خيلي لاغر شده
من ماهان كپل دوست دارم
خدا حفظش كنه


خاله شیدا چیکار کنم غذا نمیخوله
شادی
17 خرداد 92 0:30
_░▒███████ ░██▓▒░░▒▓██ ██▓▒░__░▒▓██___██████ ██▓▒░____░▓███▓__░▒▓██ ██▓▒░___░▓██▓_____░▒▓██ ██▓ _______________ ░▒▓██ _██▓▒░______________░▒▓██ __██▓▒░____________░▒▓██ ___██▓▒░__________░▒▓██ ____██▓▒░________░▒▓██ _____██▓▒░_____░▒▓██ ______██▓▒░__░▒▓██ _______█▓▒░░▒▓██ _________░▒▓██ _______░▒▓██ _____░▒▓██
علی
17 خرداد 92 15:55
خدا براتون نگه اش داره
از طرف من هم ببوسش
انشالله 100 ساله بشه


ممنون از لطفتون
مامان بردیا
18 خرداد 92 14:20
چه عکسای قشنگی...چقد خوشتیپی ماهان جون


ممنون خاله جونم
متین من
19 خرداد 92 3:19
تقدیم به ماهان جون
████__████_███
__███____████__███
__███_███___██__██
__███__███████___███
___███_████████_████
███_██_███████__████
_███_____████__████
__██████_____█████
___███████__█████
______████ _██
______________██
_______________█
_████_________█
__█████_______█
___████________█
____█████______█
_________█______█
_____███_█_█__█
____█████__█_█
___██████___█_____█████
____████____█___███_█████
_____██____█__██____██████
______█___█_██_______████
_________███__________██
_________██____________█
_________█
________█
________█
_______█


مرسی عزیزم
متین من
20 خرداد 92 2:25
سلام دوسی پرسیده بودی واکسن متین زدم نه تا الان نزدم بخاطر سرماخوردگی که داشت به تاخیر انداختم عزیزم استرس نداشته باشه بهش استامینوفن بده خداروشکر دیگه فعلا اخریشه ایشالا ماهان جون درد نمیکشه سختش نمیشه امیدوارم اینطور باشه به خودت استرس وارد نکن گلم


وای خاله زدم خیالم راحت شد
مامان آوین
20 خرداد 92 11:26
وااااااااای چه گل پسر نازنینی چقد خوشگل خوابیده،آخی دلم وا شد بعد کلی نی نی خوشگل دیدم...خدا زیر سایه مامان باباش حفظش کنه،به آوین هم سر بزن ماهان خوشمله ماشالااااااا...


عزیزم الهی خدا دامن خودتو سبز کنه
شادی
21 خرداد 92 0:17
سلام زهرا جون،،، پدر بزرگم بخش ICU بستری شده میخواد معدشو عمل کنه توروخدا دعا کن زیر عمل دربیاد میدونم که جون عمل و بیهوشی رو نداره... توروخدا دعا کن بخدا خیلی حالم گرفتست خیلی غصه دارم.


انشالله خدا شفاشو بده
شادی
21 خرداد 92 2:18
پاکشون نکردم هردوشون رو رمز دار کردم


خوب کاری کردی
مامان محمدرضا
21 خرداد 92 2:29
آخ خدا چقدر شبيه محمدرضاي منه

وقتي باردار بودم همش عكساي ماهان رو ميديدم مي گفتم خدايا كاش پسرم شبيه ماهان بشه . الان درست شبيه ماهان شده
چقدر ناز خوابيده.
واااااي ببينش رو شيلنگ گاز واستاده


الهی من فدای چال لپای علیرضا خودم برم
مامان شراره
21 خرداد 92 19:37
ای جانم ماهان شیرین خودم.ببین چه ناز خوابیده.
بخدا همه بچه ها بدغذان.عسل هم بدونه شربت اشتها اگه لب به غذا بزنه


عزیز دلم ممنون که بهم سرزدی
رهگذر
21 خرداد 92 19:39
وای ابروهای باباشو ببین.فکر کنم از مال مامان ماهان مرتبتره.
خانومی خودت براش مرتبش میکنی؟مردی گفتن.زنی گفتن.مثلا این اقا شوهرته.پدره.دیگه یه نوججون نیست که ابروهاشو اینطوری باریک کنه.نذار عزیزم اینکارو بکنه.بینیش هم که عملیه.ولی اون به هرحال.قابل قبوله.ولی ابرو برداشتن یه مرد اصلا قابل توجیه نیست


عزیزم اگه نظرتو پاک نکردم خواستم بدونی برای من مهم نیست که تو در مورد همسرم چه فکری میکنه مردی که ابرو ورمیداره خیلی قابل احترامتر از زنی مثل تو که به مرد دیگری دقت میکنی و در چهره فرد که خیلی خصوصی به خودت اجازه میدی که نظر بدی عزیرم اگه میشه شما هم از خودتون عکسی بزارید تا همسرم در موردتان قضاوت کند
شادی
21 خرداد 92 23:50
به نظر من از این به بعد اگر خواستی از خودت یا آقا محمد عکس بزاری حتما رمز دارش کن که هر کسی نبینه


نه عزیزم من عکس رو میذارم ولی اینجور فضولارو سرجاش میشونم میبینی چه قولدورم
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به ماهان نفسی می باشد