ماهان وشکلک
سلام نفس مامان شدی گوله نمک منو بابایی
عزیزکم نمیدونی که چقدر نمکی شدی کارت شده همش شکلک دراوردن ای منو بابایی رو به خنده در میاری نمیدونیم از دستت چیکار کنیم تازگیها یه شکلکهایی در میاری تا میبینی مازدیم زیر خنده خودتم با ما میخندی ودوباره تکرارش میکنی همش کارم شده برات ایت الکرسی بخونم تا چشم نخوری به خدا هر جا میبرمت انقدر نمک نمیریزی همه عاشقت میشن دیگه بابایی اجازه نمیده زیاد خوشتیپت کنم میگه تو خوش تیپشم میکنی بیشتر به چشم میاد راست میگه دیگه طوری شده میریم خرید انقدر صدا وشکلک در میاری کلی ادمو دور خودت جمع میکنی چند وقت پیش رفته بودیم پاساژخرید یه دفعه یه خانم امد جلو بهم گفت خانم اجازه میدی بچتونو یه کوچولو بقل بگیرم اول ترسیدم نمیخواستم بدم بهش گفتم اگه وردار فرار کنه من چیکار کنم دیدم بهم گفت نترس به خدا دخترم دیونم کرده الان چند دقیقه است منو دنبال شما میکشونه همش میگه مامان بگیر من بقلش کنم منم فکر کردم الان دخترش ٧ ٨ ساله است دیگه دیدم نه بابا یه دختر همسن خودم امد جلو و شمارو بقل گرفت انچنان فشارتون میداد تو بقلش که انگار چند ساله ازتون دور بوده وحالا پیداتون کرده بود کلی خندیدم و وقتی اوردم خانه حسابی برات اسپند دود کردم حالا دیشب هی برای من شکلک در میاوردی تا من میخندیدم شما هم میخندیدی منم از فرصت استفاده کردم وعکس گرفتم ببین چه با نمکی
اینجا رو پای مامان بودی داشتی برای مامان شکلک در میاوردی
اینجا دیدی مامان خندیده به شکلکت تو هم داری میخندی
الهی مادر از چشم بد دور باشی