ماهان وپارک چیتگر
سلام گل پسرم یه دونه مامان
پسرم نفسم عزیزم امدم مطلب پارک چیتگرو برات بزارم
اخه جمعه گذشته برای نهار خاله بابا جونی همه عموها ودختر خاله هارو به چیتگر برد وای که هوا چقدر گرم بودشما هم که اصلا طاقت گرما نبودی همش عرق میکردی و همه بهم گفتن که لباساشو در بیار و فقط رکابیشو و پنبریزش تو تنش بمونه که شما هم از این کار من اصلا بدتون نیومد کلی حال کرده بودید تازگی ها هم که یاد گرفتی وقتی کسی بهت میگه بیا بریم ددر سریع دستاتو به سمتش دراز میکنی و پاهات و به سرعت تکون میدی و بلند بلند میخندیالهی دورت بگردم که همه برای باتو بودن نوبت میگرفتنعزیزیمی راستی دختر خاله باباجون نعنو به درخت بسته بود وشما فقط عاشق این بودی که یکی شمارو تو نعنو بقل کنه وباهات تاپ بازی کنهاول از همه عمو محسن شمارو بقل کرد وانقدر براتون لالایی خوند خوابتون برد الهی فدات بشم وقتی هم که موقعه نهار شد سریع از خواب بیدار شدی انگار که بوی غذا به مشامت رسیده بود و سریع اب دهنت راه افتاده بودعزیز دلم انقدر از گرما تند تند تشنت میشد که هر چقدر بهت اب میدادم بازم دلت اب میخواست گلم برات بگم که هم به تو خوش گذشت هم به ما بزرگترها کلی وسطی بازی کردیم همگی از عموهات بگیر تا شوهر خاله که 60 سال سن داره وهزار الله اکبر انگار 20 سال سن داره انچنان بدو بدو میکرد که من کم می اوردم بعدشم که دختر خاله وباباجون که قلیون میکشیدمنم به اصرار از بابا 3 تا کام گرفتم ولی وای تمام پارک دور سرم میچرخید خلاصه کلی حال کردیم حالا بزار چندتا عکس ازت گرفتم رو برات بزارم
عزیزم اینجا با پسر عموهات علیرضا و محمد امین و دختر عموت ریحانه هستی
عزیزم اینجا هم دختر دختر خاله باباجونی هولت میداد خوابتون برد
عزیزم اینم بقل عمو محسن خوابیدی اخ فدات
جیگرم اینجا هم از گرمای شدید بابا پاهات تو اون ابی که از بقل درختا میرفت گرفته انقدر دوت داشتی
عزیزم قربونت برم افتاب تو صورتت بود ولی از نعنو دست بر نمیداشتی
اینم چند تا عکس تنهاییت