ماهان و واکسن 18 ماهگی
سلام پسر قشنگم امدم با خوشحالی کامل برات بنویسم برای چی خوشحالم برای اینکه واکسن 18 ماهگیتو زدم اخه نمیدونی که چقدر استرس ونگرانت بودم خیلی سعی کردم تو تعطیلات خرداد واکسنتو بزنم ولی قبلش مریض شدی نشد بزنم موند برای بعد تعطیلات هر جایی رفتیم واکسنتو تزریق کنن که بابا هم تو تعطیلات خونه بود بتونه کمکم کنه تو نگهداریت ولی تزریق نکردن از همه بدتر ناراحت این بودم که باید میبردمت درمانگاه بیمارستان تزریقتو انجام میدادن بیشتر داغونم میکرد اخه واکسن 2ماهگیتو انجا زدن خیلی درد کشیدی ولی واکسن 4و6 ماهگیتو بردم یه درمانگاه تو توحید خیلی عالی تزریق کرد اصلا اذیت نشدی ولی وقتی برای 18 ماهگیت رفتیم انجا دیدم جمع کردن رفتن به خاطر همین 10 روز از ز...
نویسنده :
مامانی
0:21
ماهان تو روزهای اخر 17 ماهگیش
سلام پسر قشنگم عشق منو بابایی گل زندگیمون ببخشید که خیلی دیر امدم برای آپ کردن به خدا وقت نمیکنم حالا هم که وقت کرد شما داری دندون جددید در میاری وحسابی تب کردی اولین بار که به خاطر دراوردن دندون تب کردی اونم شدید طوری که بابا ساعت 4نصفه شب بلند شده رفته برات دارو گرفته اورده عزیزم الهی تمام دردات بلاهات بیفته تو جون مامانت عزیزم جیگرم کباب میشد وقتی میدیدم استفراغ داری ولی نمیتونی رنگت مثل گچ سفید شده بود همش ترس تو وجودم بود وقتی سرتو گذاشتی رو شونه بابا خوابت برد انقدر بی حال بودی ولی هر کاری میکردم بزارمت رو بالش ناراحتی میکردی فقط میخواستی سرت رو سینه بابا باشه خدا بابارو برات نگهداره وتورو هم برای من وبابا خل...
نویسنده :
مامانی
15:02
ماهان 18 ماهگیت مبارک
روز تولد تو روز هزار خاطره روز تولد تو یه مشت پراز ارزو روز من و روز تو روز تولد تو روز تولد تو روز نگاه باران بر شوره زار تشنه بر این دل بیابان روز تولد تو گویی پر از خیال است یاس و کبوتر و باد در حیرت تو خواب است هدیه ای از آسمان برای؛ روز تولدت رسید. و دیدم هیچ چیز گلم را جز عشق لایق نیست. تولدت مبارک . عزیزم پسر نازم ماهگیت مبارک خدارو 100هزار بار شکر وسپاس میگم به خاطر وجود فرشته ای همچو تو توزندیگم امیدوارم مادر خوبی برات بوده باشم عزیزم بهترینهارو برات ارزو میکنم  ...
نویسنده :
مامانی
0:20
ماهان ومامان
سلام پسر یه دونه مامان امدم کلی باهات حرف بزنم امدم از خرابکاریها که سر مامان اوردی برات بگم عشقم به نوبت چشم چپ وراست مامان جونو زدی ترکوندی چند وقت پیش دایی امیرحسین برات از این بازیهایی که دوسرشون یه توپ کوچولو هست ومیزنن به هم تق تق صدا میده برات خریده بود هی بابای بیچارت گفتا نده دستش میزنه شیشه بوفه یا تی وی رو میشکونه من خیلی محکم گفتم مگه من بوقم هستم پیشش حواسم هست حسابی خلاصه از من گفتن واز تو شیطون شنیدن نشسته بودم داشتم برنامه تلویزیون رو نگاه میکردم که یهو شما یه طرف این توپرو گرفته بودی دستت همین طور میچرخوندی میخندیدی که یهو از دستت ولش کردی گروبی امد خورد پایین چشم چپم اصلا فقط حس کردم چشم برق گرفت دادم رفت هو...
نویسنده :
مامانی
1:32
ماهان مریض مادر
سگلام خوشگل مامان نفس مامان همه چیز مامان اینو بدون مامان بدون تو هیچه پوچه خالیه تنهاست پسر خوشگلم الان حدود 4 روز بود هر روز تب داشتی هر روز با دارو تبتو میاوردم پایین وقتی بردم دکتر بهم گفت یه ویروسه حسابی دلم برات کباب میشد اخه خودمم هنوز مریضم امروز ب ابا جونی هم مریض شده کلا خونمون همگی مریضیم نمیدونم چرا اینقدر طولانی ولی دیروز علت مریضی طولانی شمارو فهمیدم خوشگلم توتاریخ 92/2/6یهویی 3 تا دندون دراوردی باورش برام سخت بود پسرخوشگلم یکدفعه 3تا دندون کرسی باهم حق داشت تب کنه مادر فدای دردات بشه عزیزم پسرم بابا جونی اول فوتبال بازی میکرد خوب قسمت نشد وفوتبالشو ادامه نداد حالا خیلی غبطه میخوره وخیلی دوستداره شما فوتب...
نویسنده :
مامانی
13:32
تولد17 ماهگیت مبارک
در بــــــــاغ جهان، دلم گلی می جوید امروز گل سپیــــــــــده ات می روید . . . امروز دلـــــــــم دل ای دل ای میخواند، چون میلاد تو را خـدا مبارک گویـد. تولدت مبارک پسرک قشنگم ماهگیت مبارک پسر ناز قشنگم امیدوارم با گذشت تک تک روزهای زندگیت به خوشبختی وموفقیت نزدیک بشی عزیز دلم خیلی خداروشکر وسپاس میگم به خاطر سلامتی تو گل پسرم عشقم منو بابا به وجودت میبالیم وهمیشه دعای گوی خدای مهربان هستیم عزیزم این عکسم برای 16/2/92تازه از ارایشگاه امدی ...
نویسنده :
مامانی
0:42